سی و دو سال از تجربه تلخ انقلاب ايران می گذرد و زنان بعنوان نيمی از جمعيت ايران، اولين قشری بود که به زير يوق استبداد دينی نظام تماميت خواه کشيده شد و نقش و جايگاه آنان در جامعه به مرور محو شد. اجرای قوانين و احکام ضد بشری بر پايه ضديت مطلق با حقوق و سهم زنان، از پوشش اجباری تا تبعیض و تفکیک جنسیتی، به ابزاری در دست حاکمان مذهبی برای سرکوب زنان در جامعه تبديل گرديد.
آنچه که جنبش آزاديخواهانه زنان ايران و بويژه نسل امروز بدنبال آن هستند، رهايی از اسارت و تفکرات واپسگرا، احقاق حقوق اساسی خود، دوباره بازيافتن جايگاه زن ايرانی و ايفای نقش در همه عرصه های اجتماعی، فرهنگی، افتصادی و سياسی جامعه، بطور برابر و يکسان می باشد.
رضا پهلوی، بدرستی اشاره می کند، که پایان دادن به خشونت و بی عدالتی علیه زنان در ایران، تنها با یک عزم ملی میسر خواهد شد. مردان ایرانی باید دست در دست زنان ایرانی، برای استقرار حقوق بشر و دموکراسی در کشورمان، به پا خیزند.
با وجود حکومتی که فاقد قابلیت لازم برای مدیریت امور کشور می باشد، تنها راه مبارزه با خشونت علیه زنان، بکارگرفتن شیوه های مدیریتی « پایین به بالا » از طریق ایجاد شبکه های مردمی و اجتماعی بمنظور آگاه سازی، آموزش جمعی و پشتیبانی از قربانیان خشونت است.