روز زن را به پدرم تقدیم می کنم. مردی که به من آموخت چگونه زن شوم. از جنس مرد و زن برایم می گفت. از احساسات یک مرد و تفاوت های روحی، عاطفی و فیزیکی برایم می گفت.
اولین باری که آموختم زن و مرد برابر است، یازده سال بیشتر نداشتم. تابستان بود و برادرم که از من پنج سالی بزرگترهست، به خونه دوستش می رفت و من هم دنبالش راه افتاده بودم، یکریز می گفتم حوصله ام سر رفته... اون هم که می خواست من را از سر خودش باز کنه، به پدر گفت: ببین این بچه دنبال من راه افتاده... بابا گفت: خوب با خودت ببرش، اگه تو حق داری بری اوهم حق داره باهات بیاد وگرنه تو هم نمیری.
هر کاری تو حق داری بکنی خواهرت هم حق داره انجام بده، اگر فکر می کنی کاری صحیح نیست تو هم آنرا انجام نده. آن روز جمعه برادرم من را با خود برد و بعد از اون هر وقت با دوستاش بازی می کردند (یروپولی، فوتبال دستی، اسم و فامیل، دوچرخه سواری...) من را هم با خود می برد و می گفت تو این مملکت که زنها هیچ آزادی و تفریحی ندارند، حداقل من کمی از آزادیم را با تو تقسیم می کنم.
یادمه همیشه کفش کتونی می پوشیدم و همیشه دوست داشتم مثل پسرها تیپ بزنم چون اصلا دوست نداشتم زن باشم. یکبار در دروان دبیرستان میهمانی دعوت بودم و برای پیراهنی که مادرم برایم خریده بود، پدرم یک جفت کفش پاشنه دار خرید و بهم گفت دخترم، مانند یک زن لباس بپوش و زن باش. زن بودن مانند مرد بودن پدیده ایست از خلقت که باید شایستش دانست.
بعد از اینکه پدر ما را برای همیشه ترک کرد. زمین کوچکی داشتیم که از اجداد پدری به ما رسیده بود، در دفتر ثبت بودیم برای امضاء که دفتر دار داشت اوراق را بر اساس قانون ورثه اسلامی تنظیم می کرد برای سهم همسر(کمترین سهم) کسی که با پدرم سی و چند سال زندگی مشترک داشته، برای من یعنی دختر(1/3) و ناگهان برادرم بدون اینکه از ما نظری بخواهد کاغذ را گرفت و آن را خود تنظیم کرد و ما هم بدون خواندن امضاء کردیم. به دفتر دار گفت در سنت ما زن و مرد برابرند و ارث باید تقسیم بر سه شود و از سهم خود هم نصف را به مادرم داد، چون به نظر او همسر بیشترین سهم را در یک خانواده باید داشته باشد. مبلغ آن زمین خیلی ناچیز بود اما آنچه که بسیار گران بود قانون ارث در سرزمین ماست و آنچه که ارزش داشت عکس العمل برادرم بود در برابر قانونی که نه تنها زن را از نصف هم کمتر می داند بلکه نقش همسر و مادر را در خانواده زیر گام های خشن دینی پایمال می کند
من این روز را غنیمت می شمارم تا به یاد پدرم که به من زن شدن را آموخت، به نام مادرم که به من آزاده بودن را آموخت، بویژه به عشق برادرم که به من آموخت تا همواره زنی باشم آزاد و قدرتمند، در نهایت به همه اساتیدم، همکارانم، همه دوستانم و به همسرم که هر لحظه برای برابری زن و مرد از هیچ کوششی دریغ نمی کند، این مناسبت را بر همه شما مردان و زنان آزاده تبریک می گویم. به امید روز برابری در یک جامعه مدنی در ایران و دیگر نقاط جهان
با یاد پدر، به عشق برادر